افعال زبان انگلیسی نقش اساسی در ساختار و زیبایی زبان انگلیسی دارند و به عنوان محرکی برای پیشبرد ارتباطات عمل میکنند. افعال بسیار کارآمد و پویا هستند که یک طیف وسیع از اعمال، حالتها و وقایع را شامل میشوند. از اعمال ساده مانند “راه رفتن” و “خوردن” تا مفاهیم پیچیدهتری مانند “تأمل کردن” و “ترکیب کردن”، افعال به جملات زندگی میبخشند و نه تنها بیانگر اتفاقات هستند بلکه توانایی ابراز نوآوریها و دلایل را نیز دارند.
این ابرقدرتهای زبانی به دستهبندیهای مختلفی تقسیم میشوند، از جمله افعال متعدی و ناگذرا، افعال منظم و نامنظم، و افعال کمکی و… که به افراد امکان میدهند اعمال را در گذشته، حال و آینده بیان کنند. در زیر به صورت جامع تمامی اشکال افعال زبان انگلیسی به صورت کامل بیان شده است.
جامع ترین آموزش گرامر زبان انگلیسی از پایه تا پیشرفته به زبان ساده
فعل “بودن”، که به آن فعل “to be” نیز میگویند، یک نوع خاص از فعل است که موضوع جمله را با متمم آن، که اطلاعات بیشتری دربارهٔ موضوع ارائه میدهد، ارتباط میدهد. اشکال رایج فعل “بودن” عبارتند از “am”، “is”، “are”، “was”، “were”، “be”، “being” و “been”.
فعل “بودن” یک ارتباط بین موضوع و متمم در جمله برقرار میکند. این فعل عملی را بیان نمیکند، بلکه وضعیت وجودی، هویت، شناسه یا یک ویژگی را توصیف میکند
الف. حالت حاضر:
ب. حالت گذشته:
ج. آینده:
د. حالت استمراری حاضر:
ه. حالت استمراری گذشته:
been
I am, you are, he/she/it is, we/you/they are.
I was, you were, he/she/it was, we/you/they were.
I am being, you are being, he/she/it is being, we/you/they are being.
I was being, you were being, he/she/it was being, we/you/they were being.
I have been, you have been, he/she/it has been, we/you/they have been.
I had been, you had been, he/she/it had been, we/you/they had been.
لطفا توجه داشته باشید که استفاده از فعل “بودن” مناسبی که به زمان، تطابق موضوع و فعل و همچنین معنای موردنظر در جمله بستگی دارد.
فعلهای بیمفعول فعلهایی هستند که نیازی به مفعول مستقیم برای تکمیل معنایشان ندارند. آنها عملیات یا وضعیتی را بیان میکنند که به یک شیء دیگر منتقل نمیشود یا تأثیری بر آن ندارد.
He ate an apple. (او یک سیب خورد)
She wrote a letter. (او یک نامه نوشت)
They built a house. (آنها یک خانه ساختند)
I read a book. (من یک کتاب خواندم)
The dog chased the cat. (سگ گربه را دنبال کرد)
We watched a movie. (ما یک فیلم تماشا کردیم)
She baked a cake. (او یک کیک پخت)
They painted the wall. (آنها دیوار را رنگ زدند)
مثال: She read a book. (مفعول مستقیم “کتاب” است.)
He gave me a gift. (مفعول غیرمستقیم “من” است.)
She sent her friend a postcard. (مفعول مستقیم “کارت پستال” است و مفعول غیرمستقیم “دوستش” است.)
لطفاً توجه کنید که برخی از فعلها به عنوان فعلهای بیمفعول یا فعلهای مفعولی میتوانند استفاده شوند، بسته به نحوه استفاده آنها در جمله. حضور یا عدم حضور مفعول مستقیم تعیین کنندهٔ دستهبندی فعل در هر مورد خاص است.
She wrote a letter. (Subject: She; Verb: wrote; Object: a letter)
They built a house. (Subject: They; Verb: built; Object: a house)
The dog chased the cat. (Subject: The dog; Verb: chased; Object: the cat)
He fixed the car. (Subject: He; Verb: fixed; Object: the car)
تعریف: در Voice مجهول، مفعول جمله عملی را که توسط فعل بیان میشود، دریافت میکند. در این حالت، تأکید بر “گیرنده” عمل است. مفعول در جمله Active Voice به موضوع در جمله Passive Voice تبدیل میشود.
مثالها:
A letter was written by her. (Subject: A letter; Verb: was written; Agent: by her)
A house was built by them. (Subject: A house; Verb: was built; Agent: by them)
The cat was chased by the dog. (Subject: The cat; Verb: was chased; Agent: by the dog)
The car was fixed by him. (Subject: The car; Verb: was fixed; Agent: by him)
جمله معلوم : مفعول عمل را انجام میدهد.
مثال: She cooks dinner every evening. (او هر شب شام را پخت میکند)
جمله مجهول: مفعول عمل را دریافت میکند.
مثال: Dinner is cooked by her every evening. (شام هر شب توسط او پخته میشود)
لطفاً توجه کنید که استفاده از جمله مجهول باید بهطور متعارف و مناسب صورت بگیرد، زیرا ممکن است منجر به جملات کمروشن و طولانی شود. بهطور کلی، استفاده از جملات معلوم برای ارتباط روشن و مستقیم تر توصیه میشود.
مفعول جمله معلوم را به موضوع جمله مجهول منتقل کنید.
از فعل “بودن” (am، is، are، was، were) به همراه پارتیسیپ گذشته فعل اصلی استفاده کنید.
اختیاری: انجام دهنده عمل را (نیروی انجام دهنده) با استفاده از حرف اضافه “توسط” (by) ذکر کنید.
مثال:
جمله معلوم : They are cleaning the room. (Subject: They; Verb: are cleaning; Object: the room)
جمله مجهول: The room is being cleaned by them. (Subject: The room; Verb: is being cleaned; Agent: by them)
فعلهای عبارتی (Phrasal verbs) عبارتند از عبارتهای بسیاری که شامل فعل و یک یا چند ذره (حرف اضافه یا قید) میشوند. معنای یک فعل عبارتی معمولاً نمیتواند از کلمات جداگانه استنتاج شود. فعلهای عبارتی عبارتند از فعلی که با یک یا چند ذره (حرف اضافه یا قید) ترکیب شدهاند. ذره میتواند یک حرف اضافه یا قید باشد و معنای فعل اصلی را تغییر میدهد.
مثال: The children woke up early. (بچهها زود بیدار شدند)
مثال: He turned off the TV. (او تلویزیون را خاموش کرد)
مثال: She put on her shoes / She put her shoes on. (او کفشهای خود را پوشید)
مثال: He ran into an old friend. (او با یک دوست قدیمی برخورد کرد)
فعلهای عبارتی میتوانند بسته به زمینه مورد استفاده، چندین معنی داشته باشند.
مثال: Get over
I need to get over the flu. (بهبودی پیدا کنم)
She couldn’t get over how beautiful the scenery was. (تحت تأثیر قرار گرفتن)
فعلهای عبارتی میتوانند یک معنای لغوی (جمع شدن فعل و ذره به صورت مستقیم) یا معنای استعاری (معنای استعاری یا غیر لغوی) داشته باشند.
مثال:
لغوی: He walked across the bridge. (حرکت جسمانی از طریق پل)
استعاری: He came across a great book. (به طور ناگهانی کتاب عالی را کشف کرد)
فعلهای عبارتی بخشی بسیار مهم از زبان انگلیسی هستند و درک معانی و استفاده صحیح آنها میتواند به طور قابل توجهی تسلط و درک شما را در زبان انگلیسی ارتقا دهد.
فعلهای اتصالی (Link Verbs)، همچنین به عنوان فعلهای وصلی یا فعلهای استیعابی شناخته میشوند، فعلهایی هستند که زیرمجموعهای از فعلهای کمکی هستند و موضوع جمله را با یک مفعول موضوعی (مفعول استکمال) که میتواند یک اسم، ضمیر یا صفت باشد، مرتبط میکنند. فعلهای اتصالی عملی را نشان نمیدهند، بلکه یک حالت بودن یا شرط را بیان میکنند.
فعلهای اتصالی موضوع جمله را به یک مفعول موضوعی (مفعول استکمال) که اطلاعات بیشتری دربارهٔ موضوع ارائه میدهد، مرتبط میکنند. آنها عملی را نشان نمیدهند، بلکه یک حالت بودن یا شرط را بیان میکنند
He is a doctor. (او یک دکتر است)
She became an actress. (او بازیگر شد)
They seem happy. (آنها خوشحال به نظر میرسند)
The painting appears beautiful. (نقاشی زیبا به نظر میرسد)
I feel tired. (من خسته هستم)
He looks tired. (او خسته به نظر میرسد.)
The music sounds soothing. (موسیقی آرامش بخش به نظر میرسد)
The soup tastes delicious. (سوپ خوشمزه است)
The flowers smell fragrant. (گلها خوشبو هستند)
He is a doctor. (مفعول استکمال “دکتر” است)
She became an actress. (مفعول استکمال “بازیگر” است)
They seem happy. (مفعول استکمال “خوشحال” است)
She looks beautiful. (او زیبا به نظر میرسد)
The cake tastes delicious. (کیک خوشمزه است)
The flowers smell fragrant. (گلها خوشبو هستند)
Is he a doctor? (آیا او دکتر است؟)
How beautiful the painting is! (چقدر نقاشی زیباست!)
فرم “-ing”، که همچنین به عنوان حالت فعلی در حالت حاضر شناخته میشود، یک فرم فعلی است که با “-ing” ختم میشود و در زبان انگلیسی به طور متداول استفاده میشود. این فرم چندین کارکرد دارد و میتواند به عنوان فعل، جراند (گراندیوم) یا صفت فعلی استفاده شود.
فرم “-ing” میتواند به عنوان فعل اصلی در جمله استفاده شود و به نشان دادن عملی در حال انجام یا وضعیت پیوسته میپردازد.
I am studying for my exam. (در حالت پیوسته)
They were playing soccer in the park. (عمل پیوسته در گذشته)
She has been working hard all day. (وضعیت پیوسته)
تعریف: فرم “-ing” میتواند به عنوان یک اسم، معروف به جراند، عمل یا فعالیت را نشان دهد.
مثالها:
Swimming is my favorite hobby. (موضوع جمله)
I enjoy cooking. (مفعول فعل)
He loves reading books. (مفعول حرف اضافه)
تعریف: فرم “-ing” میتواند به عنوان یک صفت استفاده شود و یک ویژگی یا کیفیت یک اسم را توصیف کند.
مثالها:
She has a charming smile. (توصیف اسم “لبخند”)
The running water is refreshing. (توصیف اسم “آب”)
I saw a fascinating movie last night. (توصیف اسم “فیلم”)
فعلهای معمول: “ing” را به انتهای فرم پایه فعل اضافه کنید.
مثال: talk → talking
فعلهای با پایان “e”: “e” را حذف کرده و “ing” را اضافه کنید.
مثال: write → writing
فعلهای با هماهنگی بیشتر از یک همکار صدایی: همکار آخر را دو برابر کرده و “ing” را اضافه کنید.
مثال: run → running
مثال: She is singing a song. (حال استمراری)
مثال: Swimming is good exercise. (موضوع)
مثال: The sleeping baby is adorable.
فرم “-ing” همچنین در عبارات مختلفی مانند:
عبارات حرف اضافه:
She left without saying goodbye. (بدون ادای خداحافظی رفت)
عبارات نهادینه:
He decided to go running. (تصمیم گرفت دویدن برود)
عبارات فعل + “-ing”
: I enjoy singing in the choir. (از خواندن در کر کردن لذت میبرم)
فرم “To + Infinitive” یک ساختار متداول در زبان انگلیسی است که شامل حرف اضافه “to” و سپس فرم پایه یک فعل (infinitive) است. این ساختار در چندین کاربرد و وظیفه در زبان انگلیسی استفاده میشود.
تعریف: ساختار “To + Infinitive” برای بیان هدف و نیت پشت یک عمل استفاده میشود.
مثالها:
I went to the store to buy some groceries. (من به فروشگاه رفتم تا خرید انجام دهم.)
She is studying hard to pass the exam. (او سخت درس میخواند تا آزمون را قبول شود.)
They traveled to Italy to experience the culture. (آنها به ایتالیا سفر کردند تا فرهنگ را تجربه کنند.)
تعریف: ساختار “To + Infinitive” میتواند در صورتی که فعل به عنوان مفعول جمله عمل کند، استفاده شود.
مثالها:
To speak a foreign language fluently requires practice. (برای صحبت کردن به طور مسلط در یک زبان خارجی، نیاز به تمرین است)
To succeed in life takes determination and hard work. (برای موفقیت در زندگی، اراده و کار سخت لازم است)
To travel is my greatest passion. (سفر کردن، بزرگترین علاقه من است)
تعریف: ساختار “To + Infinitive” بعد از برخی از صفتها برای بیان هدف، نیت یا نتیجه استفاده میشود.
مثالها:
She is happy to see her friends. (او خوشحال است که دوستانش را میبیند)
He is eager to learn new skills. (او مشتاق است که مهارتهای جدید یاد بگیرد)
It is important to take care of your health. (مراقبت از سلامتی شما مهم است)
تعریف: ساختار “To + Infinitive” بعد از برخی از افعال برای بیان هدف، نیت، وظیفه یا توانایی استفاده میشود.
مثالها:
They want to visit their grandparents. (آنها میخواهند به پدربزرگ و مادربزرگ خود سر بزنند)
I need to finish my work before the deadline. (من نیاز دارم کارم را قبل از مهلت تمام کنم)
He can’t wait to start his vacation. (او نمیتواند صبر کند که تعطیلاتش را شروع کند)
تعریف: ساختار “To + Infinitive” برای دادن مشورت یا توصیه استفاده میشود.
مثالها:
It’s best to take the train during rush hour. (بهترین انتخاب در ساعت پربار ترافیک، سفر با قطار است)
You should try to eat a balanced diet. (باید تلاش کنید تا رژیم غذایی متعادل داشته باشید)
She advised me to read more books. (او به من توصیه کرد که بیشتر کتاب بخوانم)
تعریف: ساختار “To + Infinitive” برای بیان ترجیحات یا انتخابها استفاده میشود.
مثالها:
I prefer to stay at home rather than go out tonight. (من ترجیح میدهم امشب در خانه بمانم به جای اینکه بیرون بروم)
He chose to pursue a career in medicine. (او انتخاب کرد تا حرفهای در پزشکی دنبال کند)
They decided to watch a movie instead of going to the party. (آنها تصمیم گرفتند به جای رفتن به مهمانی، یک فیلم ببینند)
تعریف: شکل منفی ساختار “To + Infinitive” با اضافه کردن “not” قبل از حرف اضافه “to” تشکیل میشود.
مثالها:
I decided not to go to the party. (تصمیم گرفتم به مهمانی نروم)
She chose not to accept the job offer. (او انتخاب کرد تا پیشنهاد شغل را قبول نکند)
They advised him not to take unnecessary risks. (آنها به او توصیه کردند که خطرات غیرضروری را بپذیرد)
ساختار “فعل + that” هنگامی در زبان انگلیسی استفاده میشود که یک فعل به عبارت “that” و یک جمله وارد شونده ادامه یابد و اطلاعات اضافی را ارائه دهد یا به عنوان تکمیلی برای فعل عمل کند.
تعریف: برخی از فعلها به طور معمول با “that” همراه میشوند تا سخنان گزارش شده یا افکار را معرفی کنند.
مثالها:
She said that she would come to the party. (او گفت که به مهمانی خواهد آمد)
He believes that honesty is the best policy. (او اعتقاد دارد که راستگویی بهترین سیاست است)
They mentioned that they had seen the movie. (آنها اشاره کردند که فیلم را دیدهاند)
تعریف: فعلهایی که شامل درک، مشاهده یا باور هستند، اغلب با “that” دنباله دارند تا اطلاعات گزارش شده را معرفی کنند.
مثالها:
I saw that he was struggling with the heavy box. (دیدم که او در حال سختی کشیدن با جعبه سنگین بود)
We noticed that the room was messy. (متوجه شدیم که اتاق بهم ریخته بود)
It seems that she is upset about something. (به نظر میرسد که او از چیزی ناراحت است)
تعریف: فعلهایی که افکار، نظرات، درک یا دانش را بیان میکنند، اغلب با “that” و یک جمله همراه میشوند.
مثالها:
I think that it’s going to rain tomorrow. (من فکر میکنم فردا باران میبارد)
He understands that hard work leads to success. (او میفهمد که کار سخت به موفقیت منتهی میشود)
They know that the concert starts at 8 p.m. (آنها میدانند که کنسرت ساعت ۸ شب آغاز میشود)
تعریف: فعلهایی که شامل پیشنهاد، پیشنهاد یا توصیه هستند، میتوانند با “that” و یک جمله همراه شوند.
مثالها:
She suggested that we go to the beach for the weekend. (او پیشنهاد کرد که برای آخر هفته به ساحل برویم)
He proposed that they have a meeting to discuss the issue. (او پیشنهاد کرد که یک جلسه برگزار شود تا درباره موضوع بحث شود)
They recommended that he seek professional advice. (آنها توصیه کردند که او نصیحت حرفهای بجوید)
تعریف: فعلهایی که احساسات، عواطف یا نظرات را بیان میکنند، میتوانند با “that” و یک جمله همراه شوند.
مثالها:
I’m glad that you enjoyed the movie. (خوشحالم که شما از فیلم لذت بردید)
She was afraid that she would fail the exam. (او میترسید که در آزمون شکست بخورد)
They are happy that the project was successful. (آنها خوشحال هستند که پروژه موفق بود)
تعریف: فعلهایی که درخواست، تقاضا یا اصرار را شامل میشوند، میتوانند با “that” و یک جمله همراه شوند.
مثالها:
He asked that they bring their ID cards to the meeting. (او خواست که آنها کارت شناسایی خود را به جلسه بیاورند)
We demand that the government take action on climate change. (ما مطالبه میکنیم که دولت اقداماتی درباره تغییرات آب و هوا بنماید)
She insisted that he apologize for his behavior. (او اصرار کرد که او برای رفتارش عذرخواهی کند)
تعریف: فعلهای مختلف دیگر میتوانند با “that” همراه شوند تا یک جمله را معرفی کنند.
مثالها:
They hope that the weather will improve for their trip. (آنها امیدوارند که هوا برای سفرشان بهتر شود)
We suggest that you read this book. (ما پیشنهاد میکنیم که این کتاب را بخوانید)
He advises that they take the necessary precautions. (او توصیه میکند که آنها اقدامات لازم را انجام دهند)
فعلهای بازگشتی در زبان انگلیسی هنگامی استفاده میشوند که فاعل جمله عملی را بر خود انجام دهد. این فعلها همراه با ضمایر بازگشتی مانند “خودم”، “خودت”، “خودش”، “خودشان”، “خودمان”، “خودتان” و “خودشان” به کار میروند.
تعریف: فعلهای بازگشتی به طور معمول برای توصیف اعمالی استفاده میشوند که افراد بر خودشان یا برای خودشان در روزمره خود انجام میدهند.
مثالها:
I wake up and wash myself every morning. (هر صبح بیدار میشوم و خودم را میشویم)
She brushes herself after meals. (او بعد از غذا خوردن خودش را مسواک میزند)
They dress themselves before going out. (آنها قبل از خروج خودشان را لباس میپوشند)
تعریف: فعلهای بازگشتی میتوانند برای بیان احساسات یا اعمالی که روی فاعل تأثیر میگذارد، استفاده شوند.
مثالها:
He hurt himself while playing football. (او هنگام بازی فوتبال خود را زخمی کرد)
We enjoyed ourselves at the party. (ما در مهمانی از خودمان لذت بردیم)
The cat cleans itself by licking its fur. (گربه خودش را با زبان زدن به پشم خود تمیز میکند)
تعریف: فعلهای بازگشتی به طور مکرر برای توصیف فعالیتهای مراقبت شخصی استفاده میشوند.
مثالها:
She applies makeup to herself before going out. (او قبل از خروج آرایش خود را انجام میدهد)
They bathe themselves before bedtime. (آنها قبل از خواب خودشان را حمام میکنند)
He shaves himself in the morning. (او صبح ها خودش را اصلاح میکند)
تعریف: فعلهای بازگشتی همچنین میتوانند اعمال متقابل بین دو یا چند فاعل را نشان دهند.
مثالها:
They hugged each other tightly. (آنها به همدیگر دست میدهند)
We love each other deeply. (ما به همدیگر عمیقاً علاقهمندیم)
The children help one another with their homework. (بچهها با کمک به یکدیگر درس خانه خود را انجام میدهند)
تعریف: ضمایر بازگشتی همچنین میتوانند به عنوان مفعول مستقیم یا غیرمستقیم یک فعل عمل کنند.
مثالها:
She bought herself a new dress. (او خودش را یک لباس جدید خرید)
He made himself a cup of coffee. (او خودش را یک فنجان قهوه درست کرد)
We treated ourselves to a nice dinner. (ما خودمان را به یک شام خوب پذیرفتیم)
تعریف: برخی از فعلها میتوانند دو معنای بازگشتی و غیربازگشتی داشته باشند، به تفاوت اینکه آیا ضمیر بازگشتی استفاده میشود یا نه.
مثالها:
She washed the car (non-reflexive) vs. She washed herself (reflexive). (او ماشین را شست (غیربازگشتی) در مقابل او خودش را شست (بازگشتی).)
He cut his hair (non-reflexive) vs. He cut himself (reflexive). (او موهایش را برید (غیربازگشتی) در مقابل او خودش را برید (بازگشتی).)
They dried the clothes (non-reflexive) vs. They dried themselves (reflexive). (آنها لباسها را خشک کردند (غیربازگشتی) در مقابل آنها خودشان را خشک کردند (بازگشتی).)
تعریف: فعلهای بازگشتی میتوانند همچنین در حالت نقلی استفاده شوند که در آن فاعل عملی را که خودش انجام میدهد، دریافت میکند.
مثالها:
The document was prepared by itself (passive reflexive). (سند توسط خودش آماده شد (نقلی بازگشتی))
The door opened by itself (passive reflexive). (در بهخودی خود باز شد (نقلی بازگشتی))
The problem will solve itself (passive reflexive). (مشکل بهخودی خود حل خواهد شد (نقلی بازگشتی))
فعلهای دیلکسیکال، همچنین با نام “فعلهای سبک” یا “فعلهای خالی” شناخته میشوند. این فعلها فعلی هستند که به تنهایی معنای کمی دارند و به طور قوی به اسم یا صفتی نیاز دارند تا عمل اصلی یا معنای جمله را منتقل کنند. این فعلها معمولاً برای بیان اعمال، فرآیندها و وضعیتهای مشترک استفاده میشوند.
تعریف: فعل “make” به طور معمول برای نشان دادن فرآیند ساخت یا تولید چیزی استفاده میشود.
مثالها:
She made a cake for the party. (او برای مهمانی یک کیک درست کرد)
They made a decision to go on vacation. (آنها تصمیم گرفتند که به تعطیلات بروند)
He made a mistake in his calculations. (او در محاسباتش یک اشتباه کرد)
تعریف: فعل “do” به طور مکرر به عنوان یک فعل کلی برای بیان اعمال یا وظایف مختلف استفاده میشود.
مثالها:
I need to do my homework tonight. (باید امشب تکالیفم را انجام دهم)
She does yoga every morning. (او هر صبح به یوگا میپردازد)
They did their best to complete the project. (آنها بهترین تلاش خود را برای تکمیل پروژه انجام دادند)
تعریف: فعل “take” به طور معمول برای نشان دادن عملی از جمله بدست آوردن، دریافت یا پذیرفتن چیزی استفاده میشود.
مثالها:
He took a photograph of the beautiful sunset. (او عکسی از غروب زیبا گرفت)
She took a break from work and went for a walk. (او از کار استراحت کرد و برای قدم زدن رفت)
They took a taxi to the airport. (آنها با تاکسی به فرودگاه رفتند)
تعریف: فعل “have” به طور معمول برای بیان مالکیت، تجربه یا مصرف چیزی استفاده میشود.
مثالها:
We have a meeting tomorrow morning. (ما فردا صبح یک جلسه داریم)
He had a good time at the party. (او در مهمانی وقت خوبی داشت)
She had breakfast before leaving for work. (او قبل از رفتن به کار صبحانه خورد)
تعریف: فعل “give” به طور متداول برای انتقال یا فراهم کردن چیزی به شخص دیگر استفاده میشود.
مثالها:
They gave me a gift for my birthday. (آنها به من یک هدیه به مناسبت تولدم دادند)
He gave a speech at the conference. (او در کنفرانس سخنرانی کرد)
She gave him some advice on how to study effectively. (او به او در مورد نحوه مطالعه موثر مشورت داد)
تعریف: فعل “get” به طور معمول برای بیان عمل دریافت، دریافت یا کسب چیزی استفاده میشود.
مثالها:
We need to get permission to enter the building. (ما برای ورود به ساختمان باید مجوز بگیریم)
He got a promotion at work. (او در کار ترفیع گرفت)
She got her hair cut at the salon. (او موهایش را در سالن اصلاح کرد)
فعلهای دیلکسیکال در زبان انگلیسی اهمیت دارند زیرا به ما امکان میدهند اعمال یا وضعیتهای مشترک را به سادگی بیان کنیم. درک استفاده از آنها و اسمها یا صفتهایی که به آنها وابسته هستند، برای ساخت جملات معنیدار ضروری است.
فعلهای کنایی که یکی از انواع فعل در زبان انگلیسی میباشد میتواند به دو صورت گذرا یا ناگذرا باشند که فاعل در این نوع جملات دارای نقش های متفاوت است که بستگی به متن دارد. اگر به صورت ناگذرا به کار برده شود فاعل در آن صورت انجام دهنده یا عامل عمل به حساب می آید، درحالی که اگر به صورت گذرا به کار برده شود فاعل جمله تحت تاثیر عمل انجام گرفته به مفعول تغییر می یابد.
تعریف: در استفاده ناگذرا، فعلهای کنایی نشان میدهند که فاعل به عنوان انجام دهنده یا عامل عمل ظاهر میشود.
مثالها:
The door opened suddenly. (درب به طور ناگهانی باز شد.) (فاعل “درب” عمل باز شدن را انجام میدهد)
The bird flew away. (پرنده پرواز کرد.) (فاعل “پرنده” عمل پرواز را انجام میدهد)
The car crashed into the wall. (ماشین با دیوار برخورد کرد.) (فاعل “ماشین” عمل برخورد را انجام میدهد)
تعریف: در استفاده گذرا، فعلهای کنایی نشان میدهند که فاعل به عنوان گیرنده یا مفعول عمل قرار میگیرد.
مثالها:
She opened the door. (او در را باز کرد.) (فاعل “او” گیرنده عمل باز کردن است)
He caught the bird. (او پرنده را گرفت.) (فاعل “او” گیرنده عمل گرفتن است)
They painted the wall. (آنها دیوار را رنگ آمیزی کردند.) (فاعل “آنها” گیرنده عمل رنگ آمیزی است)
تعریف: فعلهای کنایی باید با فعلهای عاملی که به معنای مسبب شدن شخص دیگری برای انجام عمل استفاده میشوند، متفاوت در نظر گرفته شوند.
مثالها:
He broke the glass. (او شیشه را شکست.) (فاعل “او” شیشه را شکست)
The window shattered. (پنجره شکست.) (فاعل “پنجره” به طور خودبخودی شکسته شد)
تعریف: فعلهای کنایی همچنین میتوانند در زمان مجهول استفاده شوند، که در آن فاعل عمل را دریافت میکند.
مثالها:
The door was opened. (درب باز شد) (زمان مجهول: فاعل “درب” عمل باز شدن را دریافت میکند)
The bird was caught. (پرنده گرفته شد) (زمان مجهول: فاعل “پرنده” عمل گرفتن را دریافت میکند)
The wall was painted. (دیوار رنگ آمیزی شد) (زمان مجهول: فاعل “دیوار” عمل رنگ آمیزی را دریافت میکند)
فعلهای نازل رفتار قابل تنظیمی دارند که در آن فاعل میتواند به عنوان انجام دهنده یا گیرنده عمل عمل کند و این وابسته به استفاده نازلی یا متعامدی از آنها است. درک استفاده از آنها و تمایز نقش فاعل در متن، برای ساخت جملات صحیح بسیار مهم است.
سوالات در زبان انگلیسی برای درخواست اطلاعات، دریافت توضیحات یا آغاز یک گفتگو استفاده میشوند. انواع مختلفی از سوالات وجود دارند که در زمینههای مختلف قابل استفاده هستند.
Are you ready for the meeting? (آیا برای جلسه آماده هستید؟)
Did they arrive on time? (آیا آنها به موقع رسیدند؟)
Will she come to the party? (آیا او به مهمانی میآید؟)
What is your favorite color? (رنگ مورد علاقه شما چیست؟)
When did they start their journey? (آنها سفر خود را کی شروع کردند؟)
How can I improve my English skills? (چگونه میتوانم مهارتهای انگلیسی خود را بهبود ببخشم؟)
Which book do you prefer, the fantasy novel or the mystery thriller? (کدام کتاب را ترجیح میدهید، رمان فانتزی یا تریلر راز؟)
What kind of music does she enjoy, classical or pop? (او از چه نوع موسیقی لذت میبرد، کلاسیک یا پاپ؟)
You’re coming to the party, aren’t you? (شما به مهمانی میآیید، درست است؟)
He’s a talented musician, isn’t he? (او یک موسیقیدان با استعداد است، درست است؟)
We should leave now, shouldn’t we? (باید الان بریم، درست نیست؟)
I wonder what time it is. (من عجب میکنم ساعت چند است؟)
She asked where they were going. (او پرسید کجا بودند؟)
He told me how to solve the problem. (او به من گفت چگونه مشکل را حل کنم.)
You’re coming with us? (تو با ما میآیی؟)
They went to the park? (آنها به پارک رفتند؟)
سوالات به عنوان یک عنصر اساسی در ارتباطات و تبادل اطلاعات در زبان انگلیسی حائز اهمیت هستند. فهم ساختارهای مختلف سوال و زمان استفاده از هر یک از آنها به شما کمک خواهد کرد تا در مکالمات و جمعبندی اطلاعات به خوبی عمل کنید.
“if clauses” ، به آنها “جملات شرطی” نیز میگویند. این جملات برای بیان وضعیتهای فرضی یا شرطی در زبان انگلیسی استفاده میشوند. آنها از دو بخش تشکیل شدهاند: بخش “if” (جمله وابسته) و بخش اصلی. جمله اصلی نتیجه یا عاقبت وضعیت فرضی که در جمله “if” ذکر شده است را توصیف میکند.
Structure: If + present simple, present simple
Usage: برای بیان حقایق واقعی و قواعد عمومی استفاده میشود.
Example: If you heat ice, it melts. (اگر یخ را گرم کنید، آب میشود)
Structure: If + present simple, will + base form
Usage: برای بیان شرایط و اتفاقات ممکن در آینده استفاده میشود.
Example: If it rains, we will stay indoors. (اگر باران ببارد، ما در داخل خانه میمانیم.)
Structure: If + past simple, would + base form
Usage: برای بیان شرایط و اتفاقات تصوری و غیر واقعی در حال حاضر یا آینده استفاده میشود.
Example: If I had money, I would buy a new car. (اگر پول داشتم، یک ماشین جدید میخریدم.)
Structure: If + past perfect, would have + past participle
Usage: برای بیان شرایط و اتفاقات تصوری و غیر واقعی در گذشته استفاده میشود.
Example: If I had studied harder, I would have passed the exam. (اگر بیشتر مطالعه میکردم، امتحان را گذرانده بودم.)
Structure: If + past perfect, would + base form (برای نتیجه حال یا آینده)
If + past simple, would have + past participle (برای نتیجه گذشته)
Usage: برای بیان ترکیبی از شرایط و نتایج واقعی و غیر واقعی استفاده میشود.
Example: If I had known, I would tell you. (نتیجه حال) If I had won the lottery, I would have bought a house. (نتیجه گذشته)
ساختارهای شرطی به ما امکان میدهند درباره شرایط و نتایج تصوری یا نامعلوم صحبت کنیم. فهم انواع مختلف شرطها و ساختارهای آنها به شما کمک خواهد کرد تا به درستی شرایط و نتایج را در انگلیسی بیان کنید.
فعلها در جملات آرزویی برای بیان آرزوها، پشیمانیها یا وضعیتهای فرضی استفاده میشوند. شکل فعل مورد استفاده در جملات آرزویی به تناسب با زمان و درجه امکان وابسته است.
ساختار: فاعل + آرزو + گذشته ساده فعل
استفاده: برای بیان آرزوها یا پشیمانیها درباره وضعیتهای حالی که غیرممکن یا غیرقابل تحقق هستند استفاده میشود.
مثالها:
I wish I had more free time. (آرزوی بیشتر بودن وقت آزاد دارم)
She wishes she could speak French fluently. (پشیمانی از عدم توانایی در صحبت کردن به فرانسوی به طور روان)
ساختار: فاعل + wished + گذشته کامل فعل
استفاده: برای بیان آرزوها یا پشیمانیها درباره وضعیتهای گذشته که نمیتوان آنها را تغییر داد استفاده میشود.
مثالها:
They wished they had studied harder for the exam. (پشیمانی از اینکه در گذشته بیشتر مطالعه نکرده بودند)
I wished I hadn’t said those words. (پشیمانی از گفتن آن کلمات در گذشته)
ساختار: فاعل + wish + would/could + شکل پایه فعل
استفاده: برای بیان آرزوها یا پشیمانیها درباره وضعیتهای آینده که احتمال تحققشان کم است استفاده میشود.
مثالها:
He wishes he could travel around the world. (آرزوی سفر به سراسر دنیا دارد)
We wish it wouldn’t rain tomorrow. (آرزوی این است که فردا باران نبارد)
ساختار:
فاعل + آرزو + گذشته ساده فعل (برای وضعیتهای حال)
فاعل + آرزو + گذشته کامل فعل (برای وضعیتهای گذشته)
استفاده: برای بیان آرزوهای فرضی یا غیرواقعی درباره وضعیتهای حال یا گذشته استفاده میشود.
مثالها:
I wish I were taller. (آرزوی بلندتر بودن دارم. در مورد وضعیت حال)
She wishes she had won the lottery. (آرزوی برنده شدن در قرعهکشی را دارد. در مورد وضعیت گذشته)
آرزوها در جملات به ما امکان میدهند تا آرزوها، پشیمانیها و وضعیتهای فرضی را بیان کنیم. فهم صحیح شکل فعلها در جملات آرزویی به ما کمک میکند تا معنای مطلوب را به درستی منتقل کنیم.
فعلهای مفعولی دوگانه یا همان “Double Object Verbs” فعلهایی هستند که میتوانند در جمله، دو مفعول داشته باشند. این دو مفعول نقشهای نحوی مختلفی دارند و وظایف متمایزی را در جمله ایفا میکنند. مفعول اول “مفعول مستقیم” نامیده میشود و مفعول دوم “مفعول غیرمستقیم” نامیده میشود.
فعلهای مفعولی دوگانه، فعلهایی هستند که میتوانند در جمله به دو مفعول یعنی مفعول مستقیم و مفعول غیرمستقیم، پیروی شوند. مفعول مستقیم عمل فعل را تحمل میکند، در حالی که مفعول غیرمستقیم نشان میدهد عمل برای کی یا بهرهمند کی انجام میشود.
Give: Mary gave John a book.
مفعول مستقیم: a book
مفعول غیرمستقیم: John
Show: The teacher showed the students a presentation.
مفعول مستقیم: a presentation
مفعول غیرمستقیم: the students
Send: They sent their friends postcards from their trip.
مفعول مستقیم: postcards
مفعول غیرمستقیم: their friends
Tell: I told my sister the secret.
مفعول مستقیم: the secret
مفعول غیرمستقیم: my sister
Buy: He bought his girlfriend a necklace.
مفعول مستقیم: a necklace
مفعول غیرمستقیم: his girlfriend
Offer: The company offered the candidate a job.
مفعول مستقیم: a job
مفعول غیرمستقیم: the candidate
Teach: The professor taught the students a new concept.
مفعول مستقیم: a new concept
مفعول غیرمستقیم: the students
Serve: The waiter served the customers their meals.
مفعول مستقیم: their meals
مفعول غیرمستقیم: the customers
فعلهای با تمرکز بر گیرنده: این فعلها نشان میدهند که چیزی به کسی داده، نشان داده یا پیشنهاد شده است. مثال: او هدیهای به دوستش داد.
فعلهای با تمرکز بر سودجو: این فعلها نشان میدهند که چیزی به نفع یا بهرهمندی کسی انجام شده است. مثال: او شام خوشمزهای برای والدینش پخت.
فعلهای با تمرکز بر اطلاعرسانی: این فعلها نشان میدهند که اطلاعات یا دانشی به کسی انتقال داده میشود. مثال: آنها به من یک داستان جذاب گفتند.
فعلهای با تمرکز بر انتقال: این فعلها شامل انتقال یک شی از یک شخص به شخص دیگر میشوند. مثال: لطفاً نمک را به من بده.
فعلهای با تمرکز بر تجهیزات: این فعلها شامل تهیه یا تجهیز کردن کسی با چیزی میشوند. مثال: این شرکت لپتاپهای جدیدی به کارمندان ارائه داد.
فعلهای مفعولی دوگانه در زبان انگلیسی بسیار رایج هستند و به جملات تنوع و عمق میبخشند. این فعلها امکان انتقال اعمال، دریافت کنندگان و سودجویان را فراهم میکنند و به عنوان یک جزء مهم از گرامر انگلیسی محسوب میشوند.
افعال جزء بخش مهمی از گرامر انگلیسی هستند. آنها کلماتی هستند که عمل، وقوع، یا وضعیت وجودی را بیان میکنند.
She gave me a book (او یک کتاب به من داد)
He bought a car (او یک ماشین خرید)